درجا زدن آمریکا پشت خط رهبری دنیا، مرکل سوت خاتمه را زد!
به گزارش لیسو، خبرنگاران، گروه بین الملل -مریم خرمائی: افق سیاسی زندگی اش طی 3 ماه گذشته از آفتابیِ روشن به ابریِ تیره تغییر رنگ داده و او که تا پیش از وقوع بحران کرونا، کارزار انتخاباتی اش را روی ریل اقتصاد آمریکا پیش می برد؛ اکنون با بیش از 105 هزار جنازه، صف های طویل آدم های بی بضاعتی که چشم به بسته های غذای رایگان دوخته اند و سیل مردمی روبرو است که یکی یکی از پله های شکسته نردبان اشتغال پایین می افتند.
صحبت از دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا است که تا پیش از درگیری با دشمنِ نامرئی به اسم کووید 19 صدرنشین نظرسنجی های انتخاباتی بود و اکنون، پای دویدنش روی گردونه انتخابات به قدری کند شده که حتی از جو بایدن خواب آلود که خودِ دموکرات ها هم امیدی به پیروزی اش نداشتند؛ عقب افتاده و این را نه رسانه های مخالف بلکه خبرگزاری هایی مثل فاکس نیوز هم که با برچسب دوست رئیس جمهور شناخته می شوند؛ تائید می نمایند.
با این همه، او از تب و تاب نیفتاد و وقتی دید دیگر نمی تواند از گرز مالی برای سرکوب رقیب سیاسی استفاده کند، به تئوری توطئه روی آورد و در اقدامی که فقط از عهده او برمی آمد همه وقایع داخلی و خارجی را به هم گره زد تا بگوید دست اغیار در خدشه دار کردن آینه اقبالش دخیل بوده است.
داستانی که او به خورد افکار عمومی می دهد در یک پاراگراف به این توضیح است: چین در همدستی با رسانه های دروغ پرداز داخلی و به قصد تغییر دادن راستا انتخاباتی به نفع دموکرات ها، ویروس کرونا را عمداً یا سهواً در عرصه گیتی رواج داده تا هژمونی آمریکا را زیر سوال ببرد و با بریدن پای او از کاخ سفید به چپاول این کشور ادامه دهد… البته، در آن سوی ماجرا هم، برخی رسانه های اجتماعی مثل توئیتر با زیر سوال بردن پیغام های او و دور زدن تحریم های ایران، قصد کارشکنی و فریب اذهان مردم را دارند!
حداقل در یک ماه گذشته، عظیم نمایی اقدامات دشمن داخلی و خارجی، ابزار ترامپ برای دمیدن در تنور انتخاباتی است که بر خلاف ادوار گذشته، در آن خبری از سخنرانی ها و تبلیغات جنجالی نامزدها نیست و معیار سنجش عملکرد واقعی افراد است.
در جهانیی که تعامل رو در رو همچنان اصلی ترین راه ارتباطی موثر است و زبان بدن می تواند فراتر از لحن سخن، نیات درونی سیاستمداران را عیان کند؛ اینکه فردی مانند ترامپ فرصت گفتگوهای خصوصی را از دست بدهد، تا حد زیادی توان اعمال نفوذ وی بر دیگر افراد موثر در تصمیم گیری های جهانی را کاهش می دهد. به همین دلیل، رئیس جمهور آمریکا تصمیم گرفت تا برای باورپذیرتر کردن تئوری توطئه خود، آن را در نمایشی که قرار بود اواسط ماه میلادی ژوئن (تیر) بر صحنه واشنگتن دی-سی به اجرا درآید، به خورد جهان بدهد.
این نمایش شامل دعوت از رهبران جی 7 (هفت اقتصاد برتر جهان) برای شرکت در نشستی حضوری به میزبانی ترامپ بود تا در جریان آن بتواند یک دل سیر از چین بدگویی نموده و توازن جامعه بین الملل را به سمت جانبداری از آمریکا سنگین کند.
البته وی قصد دیگری نیز از اجرای این نمایش داشت مبنی بر اینکه می خواست از آن به عنوان نماد عبور از بحران کرونا و بازگشت آمریکا به زندگی عادی استفاده کند حال آنکه اوضاع بر وفق مرادش پیش نرفت و مجبور شد از خیال بافی برای دور هم جمع کردن رهبران کشورهای صنعتی جهان دست بردارد.
ترامپ؛ مردی که باید به نه شنیدن عادت کند
شاید برای بسیاری از کسانی که امروز صبح خبر به تعویق افتادن نشست جی 7 را شنیدند، اتخاذ چنین تصمیمی آن هم با توجه به درگیری همه کشورهای مدعو با بیماری کرونا، اقدامی معقول و سنجیده باشد.
اما صحبت از تعقل آن هم برای مردی که در طول 4 سال زمامداری در کاخ سفید، بیش از هر چیز طبیعت غیرقابل پیش بینی خود را به رخ کشیده، کار دشواری است.
نه اینکه مسئله خواستن در میان باشد؛ واقعیت آن است که ترامپ نتوانست نشست جی 7 را طبق نقشه ای که کشیده بود، به طور حضوری برگزار کند و باید گفت آنگلا مرکل صدراعظم آلمان بود که رویای او را نقش بر آب کرد. مرکل به عنوان رهبر عظیمترین اقتصاد اروپا به طور ضمنی به ترامپ فهماند مادامی که کووید 19 برقرار است؛ اولویت من سفر به واشنگتن و دیدن تو نیست.
البته، جاستین ترودو نخست وزیر کانادا هم که 2 سال پیش در جریان نشست جی 7، از سوی ترامپ به عدم صداقت متهم شده بود، فرصت را غنیمت شمرد تا به ترامپ یادآوری کند وقتی مردم در حال جان دادن هستند؛ ملاقات حضوری رهبران جهان صورت چندان خوشی ندارد.
همزمان، باید دید آیا کشوری که به رغم کرونا، درگیر موج جدیدی از اعتراضات علیه نژادپرستی است، 25 شهر آن در حکومت نظامی به سر می برند و احتمال توسل به ارتش برای سرکوب مردم وجود دارد؛ می تواند ظرف کمتر از یک ماه، خود را برای میزبانی از رهبران 7 اقتصاد برتر جهان آماده کند. حتی برگزاری نشست غیرحضوری هم در موعد مقرر، جای تردید دارد حال آنکه دور از ذهن نیست.
از سوی دیگر، آیا می توان بهانه ساده همه گیری کرونا را به عنوان دلیل اصلی طفره رفتن مرکل و ترودو از ملاقات با ترامپ پذیرفت یا موضوع پیچیده تر از چیزی است که به نظر می آید؟
انزوای آمریکا در سایه رهبری ترامپ
اینکه چرا ترامپ نشست جی 7 را به عنوان صحنه نمایش جدید خود انتخاب کرد نیز جای اما و اگر دارد. طی 2 سال گذشته، وی به ترتیب در نشست هایی که در کانادا و فرانسه برگزار گردید؛ ثابت کرد که ارزشی برای این گروه قائل نیست. او به بهانه های تجاری نشست 2018 کانادا را بدون امضای بیانیه نهایی ترک کرد و در نشست 2019 فرانسه هم، از کارشکنی های معمول خود کوتاهی نکرد.
چشمگیرترین تصویری که از اجلاس سران گروه جی 7 در بیاریتز فرانسه ارائه شد، وجود یک جایگاه خالی در نشست مربوط به تغییرات اقلیمی بود. این جایگاه خالی متعلق به ترامپ است که می گوید نمی تواند مشاغل وابسته به انرژی فسیلی آمریکا را به قیمت دفاع از آب و هوا نابود کند - مسئله ای که در صورت عدم کنترل، می تواند بخش هایی از کره زمین را غیرقابل سکونت کند!
در مقابل، همتایان ترامپ هم که تجربه نشست کانادا را پشت سر گذاشته بودند، به طور آشکار نشان دادند اگر آمریکا مایل به شراکت با آنها نیست، بدون واشنگتن به راستا خود ادامه می دهند. برای همین هم بود که وقتی ترامپ به بهانه گپ زدن با نارندرا مودی نخست وزیر هند، بدون اعلام قبلی از حضور در جلسه تغییرات اقلیمی خودداری کرد؛ منتظر او نماندند و بدون درنگ جلسه را آغاز کردند.
دیگر آنکه آنها به پیشنهاد ترامپ مبنی بر دعوت از ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه برای حضور در نشست 2019، جواب رد دادند.
متوسل شدن ترامپ به نشست حضوری جی 7 اقدامی مقطعی برای برون رفت از بحران فعلی بود و علت اینکه ترامپ یک روز بعد از آنکه مرکل به سینه او دست رد زد؛ این رویداد مالی -سیاسی را به تعویق انداخت را می توان بازگشت وی به راهبرد طولانی مدت تضعیف جی 7 تلقی کرد به ویژه آنکه رئیس جمهور آمریکا بلافاصله مدعی شد: جی 7 در شکل فعلی منسوخ است و نمی تواند نماینده آنچه در جهان می گذرد باشد. به همین دلیل او می خواهد روسیه، هند، کره جنوبی و استرالیا را نیز به نشست سال جاری که تاریخ احتمالی آن ماه سپتامبر یا حتی بعد از برگزاری انتخابات 2020 است، دعوت کند!
با توجه به رابطه پرفراز و نشیبی که ترامپ طی 2 سال گذشته با گروه جی 7 شامل فرانسه، آلمان، کانادا، ایتالیا، ژاپن و انگلیس داشته است، آیا نمی توان رد مودبانه دعوت وی از سوی مرکل را چیزی بیش از یک پاسخ ساده تلقی کرد؟
مرکل نماد عقل و دوراندیشی اتحادیه اروپا است و نه او انعکاسی فراتر از یک پاسخ معمولی دارد. این جواب منفی می تواند به منزله اعتراض او به یک جانبه گرایی آمریکا در نادیده دریافت پیمان های بین المللی باشد که تازه ترین مورد آن خروج از سازمان بهداشت جهانی به اتهام چین محور بودن است.
همزمان، نه مرکل انعکاس صدای جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا را هم در خود دارد که سه شنبه گذشته، طی اظهاراتی نزدیک بودن خاتمه رهبری آمریکا بر جهان را پیش بینی کرد.
بورل گفته بود: مدت ها است که تحلیلگران درباره خاتمه سیستم تحت رهبری آمریکا و ورود به عصر آسیا صحبت می نمایند و این مسئله اکنون در مقابل چشمان ما در حال روی دادن است. اگر قرن بیست و یکم، به یک قرن آسیایی چرخش پیدا کند، می توان از بیماری همه گیر کرونا به عنوان نقطه عطف این فرایند یاد کرد. این نخستین بحران عظیم در دهه های اخیر است که رهبری واکنش های بین المللی مربوط به آن، در کنترل آمریکا نیست. شاید واشنگتن به این موضوع اهمیت ندهد اما هر جا که نگاه می کنیم شاهد رقابت های فزاینده هستیم. به خصوص بین ایالات متحده و چین.
برآیند نه مرکل و اظهارات بورل این است که اگر ترامپ دوست دارد از گردهمایی رهبران جهان به عنوان فرصتی برای مقابله با چین استفاده کند، میل خودش است؛ اما از این پس، نباید از اروپا انتظار پیروی بی چون و چرا داشته باشد زیرا آنها منافع و ارزش های خود را دنبال می نمایند.
در این میان، اینکه راهبرد آمریکا و اروپا در مواجهه با قدرت یابی چین تا چه حد هم پوشانی داشته باشد؛ معلوم نیست حال آنکه تغییری در این واقعیت که از نگاه رهبران قاره سبز قدرت دیگر در انحصار آمریکا نیست، ایجاد نخواهد کرد.
منبع: خبرگزاری مهر