پتانسیل نادیده گرفته شده آشپزی در بازی های ویدیویی
به گزارش لیسو، آشپزی به احتمال زیاد یکی از فعالیت هایی است که نمی گردد آن را به خاطر خودش انجام داد. آشپزی کاری است که بیشتر ما باید آن را انجام دهیم تا بتوانیم غذا بخوریم پس بیشتر از هر چیز یک ضرورت به شمار میرود ولی می تواند یک تمرین برای خلاقیت نیز باشد که معمولاً به نتیجه ای رضایت بخش منتهی می گردد. نتیجه ای که مهارت ها و دانشتان را برای دور بعدی افزایش می دهد. وقتی اصول اولیه را یاد بگیرید آشپزی می تواند به سندباکسی برای آزمایش و تست تبدیل گردد تا به وسیله آن با متدها، مواد اولیه، ادویه جات و… نو آشنا شوید پس این فرایند خیلی دور از بازی های ویدئویی نیست. شاید به همین علت است که بسیاری از بازی های ویدئویی از سیستم های آشپزی استفاده می نمایند تا به دنیا دیجیتال خود بافت و طعم بیشتری دهند یا عمل آشپزی را به یک چالش زبر دستانه که به مهارت احتیاج دارد تبدیل می نمایند.
آشپزی در بازی های ویدئویی معمولاً به دو صورت دیده می گردد. یک حالت صرفاً ترکیب مواد اولیه ای است که بازیکن با گشت وگذار در دنیای بازی به دست آورده است که پس از پخت و مصرف آنها مزیت های به خصوصی به بازیکن داده می گردد مثل بازی Breath of the Wild و سری Monster Hunter یا می گردد آنها را بعداً برای مصارف گیم پلی دیگر مورداستفاده قرار داد مثل هدیه دادن غذاها به شخصیت های به خصوص مانند Stardew Valley. حالت دیگر پیشرفته تر است و در بازی هایی وجود دارد که آشپزی هدف اصلی است و به مجموعه ای انتزاعی از ریز تعامل های نیازمند زمان بندی و مهارت تبدیل شده است. برترین نمونه ای این بازی ها سری Cooking Mama است که در آن آماده کردن هر پرس شامل حرکات سادهٔ کنترلی و رتبه بندی در سرانجام مرحله است.
اغلب اوقات این سیستم حاوی کنترل چند فعالیت به طور هم زمان می گردد که در بازی هایی مثل Overcooked و Dinner Dash دیده می گردد. باید معترف شد که نوعی آرامش عجیب در آماده کردن چند پرس غذا به طور هم زمان و کنترل همه چیز وجود دارد به همین علت است که فرمول Dinner Dash در بازی های آشپزی موبایلی هنوز هم استفاده شده و به موفقیت می رسد. بازی های دیگری نیز وجود دارند که به سایر جنبه های آماده کردن غذا می پردازند. سری فوق العاده Cook, Serve, Delicious کنترل بادقت زمان را با طیف وسیعی از تعامل های جزئی که باید یاد گرفته شوند ترکیب می نماید که در سطوح بالاتر چالش به خصوص خودش را دارد. از طرف دیگر Battle Chef Brigade ژانرهای مختلفی مثل سکو بازی اکشن و پازل جفت کردن سه تایی را با هم ترکیب می نماید تجربه ای مثل انیمه Iron Chef را ارائه دهد.
البته باید به بازی Cooking Simulator و روگرفت با جزئیات بالای آن از تجربهٔ واقعی آشپزی اشاره کنم. این بازی نیز مثل بیشتر بازی های شبیه ساز PlayWay مکانیک هایش کمتر جنبهٔ انتزاعی و بازی مانند دارند تا بگردد بر روی طراحی شان بحث کرد. بااین حال در آموزشی بودن این دست بازی ها برای افرادی که تجربهٔ زیادی ندارند شبهه ای وجود ندارد.
به عنوان کسی که به سیستم های آشپزی در بازی های ویدئویی علاقه دارد من به خوبی جذابیت هر دو رویکرد را درک می کنم. با اینکه صرفاً ترکیب کردن مواد اولیه برای دستیابی به غذایی از پیش مشخص شده می تواند خسته نماینده باشد من تمامی دستورات پخت موجود در بازی Starbound را انجام دادم و علت اصلی ام این بود که جمع آوری مواد اولیه به خوبی با لوپ گشت وگذار بازی همخوانی داشت. در واقع بیشتر بازی های آشپزی تکراری هستند. نبود چالش و اهداف ملموس در سری Cooking Mama باعث هدررفتن تعدادی از سیستم های پیچیده و باظرافت شد که در نهایت به نابودی سری انجامید و با تمام علاقه ای که به Cook Serve Delicious انجام کارهای کوچک و جزئی تکراری پشت سرهم بیشتر به شبیه ساز مالیات نویسی شباهت دارد تا با علاقه پختن یک غذای خانگی.
بااین وجود نمونه های بسیار دیگری وجود دارند که طراحان می توانند به آنها رجوع نمایند: بازی مورد تحسین قرار گرفتهٔ Venba داستانی احساسی را با مکانیک های ساده آشپزی ترکیب می نماید که موضوعات آن را برجسته تر می نمایند. آشپزی در Venba بیشتر مثل یک پازل است تا یک چالش و عمل دنبال کردن یک دستور پخت یا واگرایی که نشان دهنده جنبهٔ فرهنگی غذاهاست را به شکلی کمتر دیده شده مورد تفحص قرار می دهد. درعین حال بازی کلاسیک Suikoden 2 یک مأموریت جانبی آشپزی داشت که در آن از طیف وسیع شخصیت هایش به عنوان داور استفاده کرد و هر یک سلایق متفاوت و به خصوصی داشتند که در هنگام انتخاب دستور پخت باید مدنظر قرار گرفته می شد. گیم پلی شامل انتخاب یک دستور غذا و فشاردادن دکمهٔ دایره بود بااین حال قوانین این مأموریت جانبی و پیچش های احساسی غافلگیرنماینده اش آن را به یکی از محبوب ترین مأموریت ها میان بازیکنان تبدیل کرد.
Order Up! بازی است که بر روی Wii عرضه شد و شاید بتوانم به جرئت بگویم رویکرد موردعلاقه ام به ژانر را داشت. بازی حرکات سادهٔ کنترلی Mama مانند را با به کارگیری ریموت و مدیریت زمان Dinner Dash ترکیب می نماید اما بازی وقتی جالب می گردد که به مشتریانی می رسید که سلایق به خصوصی دارند مثل غذای بیش از حد پخته شده یا خام یا تند. پخت غذاها طبق سلیقه مشتریان اجباری نیست اما امتیاز دارد و مکانیک های آشپزی جالبی را به بازی اضافه می نماید. به عنوان مثل یک غذای زیادی پخته را باید دقیقاً پیش از اینکه بسوزد از روی شعله برداشت.
این مورد آخر به نظر من بیشتر از هر چیز نشان دهنده جنبه ای است که بیشتر بازی های آشپزی در خود ندارند: عنصر ابتکار عمل در آماده کردن غذا. کمتر پیش می آید که بازی های آشپزی به بازیکنان اجازه ابتکار به خرج دادن دهند که به اندازهٔ آماده کردن غذا در دنیای واقعی لذت بخش باشد کارهایی مثل عوض کردن مواد اولیه، بهبودبخشیدن به طعم غذا با انتخاب ادویه جات درست یا امتحان کردن ترکیب غیرمعمولی از مواد اولیه مثل نمک ریختن در یک دسر.
بازی های قابل توجهی را می گردد با افزودن اهداف نو و اجازه ابتکار به خرج دادن به وسیله بازیکن بهبود بخشید. چه غذایی می تواند هم برای یک گیاهخوار و یک گوشت خوار رضایت بخش باشد؟ آیا می گردد عناصر غذاهای فرهنگ های مختلف را بدون ازدست دادن جوهره شان با هم ترکیب کرد؟
آشپزی چنان فعالیت جهانی است که قرارگرفتن آن در بازی های بی شمار جای تعجب ندارد و علاقه به این بخش نیز کم نیست اما بااین حال به نظر می رسد از جوانب بسیاری هنوز هم یک منطقهٔ تماماً کشف شده نیست. بازی های موفقی مثل Diner Dash و Overcooked برداشت های مکانیکی به خصوصی را به غایت خود رساندند ولی به نظرم ما هنوز هم بازی که واقعاً مختص به آشپزی باشد را ندیده ایم، بازی ای که به خودی خود بتواند ژانر نوی را پایه گذاری کند.
منبع: GameDeveloper
منبع: دیجیکالا مگ